امروز پرزنتیشنِ من راجع به ایران بود...همه دهنشون باز مونده بود که ایران واقعا اینجوری هم هست...و باید بگم که خودم هم یه همچین حسی داشتم. خیلی چیزا گفتم از انقلابِ اسلامی، از برجِ میلاد، از جدایی، از کن..و واسم عجیب که اینجا اینا نمیدونن اسکارِ خارجی رو امسال کی برد..اینا نمیدونن آقای گل دنیا کیه..اینا نمیدونن جشنواره فیلمِ کن چیه..اینا نمیدونن ارش ایرانیه...اینا نمیدونن که چقدر مهمه یکی توی NBA بازی کنه...من نمیفهمم توی این مدرسهها به اینا چی یاد میدن پس...حسی که به ایران داشتم و دارم البته احترام و علاقه است..میدونم که دارم خیلی تکرارش میکنم اما همیشه مملکتم برای من چیز مهمی بود..آنقدر مهم که باید اعتراف کنم قبل از اینکه بخوام رابطههای عاشقانه رو تجربه کنم مهمترین احساسِ زندگیم میهن پرستی بود...و لازمه که بگم به احساسات عاشقانه مشکوکم..اون جور که شما فکر میکنید نه واقعا..منظورم اینه که...اینجوری نیستم که به شکل احمقانهای بگم که من عشق رو قبول ندارم...یارو یه چیز خوبی میگفت..میگفت من عشق رو قبول ندارم...برگشتم و بهش گفتم تا حالا شده توی چشاش نگاه کنی و همهی دنیا واسه چند ثانیه ساکت بشه..آره...همینه..و نه هیچ چیزِ بیشتری..فقط همهٔ دنیا چند ثانیه به احترامِ احساست سکوت میکنه...
بین همهٔ احساسات دنیا یک چیز واسم خیلی مهمه ..واسم مهمه که احترامم رو همیشه برای خودم حفظ کنم..کاری نکنم که به خودم بی احترامی کرده باشم..زیاد نمیخوام راجع بهش توضیحی بدم اما این همهی ماجراست!
یک چیزهایی هست که خوب است آدما بدانند..اگر ۲۰ سالهای و فکر میکنی میدانی کی هستی بدجوری توی اشتباهی..اگر فکر میکنی نمیخواهی تغییری بدهی برای دیگران، برای شرایط، برای هرچیزی مثل این خیلی خودخواهی و از خود متشکر..اگر فکر میکنی هر کاری که میکنی درست است و هر غلطی که میکنی را توجیه میکنی...خیلی احمقی و نمیفهمم چقدر سخت است که بگویی ببخشید..
هیچکس کامل نیست..و این خیلی طبیعی است که تو باید یک کارهایی برای آن خود لعنتیات بکنی..باید گاهی به خودت فکر کنی و خودت را اصلاح کنی..تو نه همه چیز را میدانی نه همیشه کار درست را میکنی..پس برندار یک جایی ننویس من اینم و آنم...سخت است..گفتم که احساس آن ژلهای را دارم که حالا کاملا سفت شده..اما گاهی میشود یک کارهایی کرد..گاهی میشود سفتترین استخوانها را هم شکست..من که فقط ژله ام!!!

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر